مدتها بود که منتظر بودم چنین نوری از پنجرهی اتاقم پخش میز شود. شاید بگویید خب پرده را کنار میزدی، پنجره را باز میکردی و نور را پهن میز میکردی، اما.. نه. اونجوری نه. ناگهانی و بدون دخالت دستانم میخواستمش. روزها بعد، چند هفته پیش، زمانی که این عکس با این نور ثبت شد، صبحش، بدترین صبحِ یک سال اخیر را تجربه کردم. نمیدانم این…